سلام آقای احسانEhsan نوشته شده: ↑یکشنبه ۱ بهمن ۱۴۰۲, ۱۲:۰۷ ب.ظبله مشابه این تجارب درونی را من هم مدت ها داشتم ٫ در خاطرم هست چند مرتبه ای هم در پیامهای شخصی خدمت ایشان عرض کردم ٫ فطرت آدمی دیگه یکجایی خجالت میکشه از صاحبش ٫ انسان از قرار دادن شریک برای رزاق مطلق حال شرمساری ناخوشایندی بهش دست میده ٫ امیدوارم این حال بیداری و نگاه صادقانه منجر به شناخت بیشتر خود و حضرت محبوب بشه . از عالم اسباب بازی های مادی سلاطین و پادشاهان ٫ از دنیای کسانی که بر هر نحوی تسلط بر پول و چرخه های مرتبط با این ماهیت عجیب و غریب رو دارند ٫ آزاد و به عوالم زیبا تری صعود کنیم . ایشالله خودش توفیق بندگی و حرکت عطا کنه .Alirezafx نوشته شده: ↑یکشنبه ۱ بهمن ۱۴۰۲, ۸:۵۴ ق.ظروزی دهنده و قادر مطلق پروردگار بی همتاست. اوست که بی منت عطا میکنه و برای همینه که گفته هر کسی به غیر از من درخواست روزی کنه عاقبت بدی دارهEhsan نوشته شده: ↑یکشنبه ۱ بهمن ۱۴۰۲, ۳:۳۲ ق.ظ
سلام . در سینه بسیاری از علاقه مندان و اعضای محترم هم مشابه برخی افکار و سوالات بنیادین شما وجود داره ٫ اما چه کنیم که اگر صدق پیشه کنیم و به زبان بیاوریم ٫ ممکنه که فرصت ورود به اقالیم بهشتی ساکن در پشت درب های فولادی پورتال رو از دست بدیم ٫ اینه که ناچار به سکوت هستیم .
از طرفی واقعا چه میدانیم ٫ شاید قداست و اهمیت هدفی که تاسیس این فضا و یا فضاهای مشابه قبلی بر مبنای اون دنبال میشه آنچنان زیاده که استاد عزیز در نظام ارزشگذاریشون ٫ از بسیاری از آسیب های بنیادین و ابدی ای که به بسیاری از دنبال کنندگان این سیستم وارد میشه چشم پوشی میکنند و جزو طبیعت اجتناب ناپذیر رسیدن به مقصودی مهم تر به حساب میارن ٫ یعنی امکان تحقق آن دست آورد اصلی و مقدس وقتی میتوانست وجود داشته باشه ٫ که عده ای جوان هم ناچارا درگیر چرخه های معیوب طولانی مدت و دورهای باطل به دور منابع مجهول عمومی سازی شده شوند .
به هر حال حتما و قطعا خیره انشالله . شاد و سلامت باشید .
من خودم رو عرض میکنم و جسارت به دوستان دیگه نشه: فکر میکنم ما از مسیر درست منحرف شدیم و طلب روزی و خیر از بنده خدا کردیم بجای خدا
من خودم رو مقصر این وضعیت میدونم چون چشم امید به کسی داشتم که نه دیده بودمش و نه شناختی ازش داشتم
بنظرم خواندن کتاب قلعه حیوانات جورج اورول(نسخه اصلی) بسیار راهگشاست
باید رها کرد تا به کامیابی رسید- شک و تردید رو باید کنار گذاشت و فقط باید به خود خود قادر مطلقش اعتماد کرد
قضیه اون کوهنوردی که به طناب چسبیده بود ، ندا رسید طناب را پاره کن تا نجات پیدا کنی، نکرد و یخ زد، درصورتی که فقط نیم متر با زمین فاصله داشت...
میشه در مورد این متن توضیح بدین ؟ ببخشید اصلا من متوجه منظورتون نمیشم