صفحه 5 از 5

Re: سخنان ناب

ارسال شده: شنبه ۳ آذر ۱۴۰۳, ۹:۲۸ ب.ظ
توسط sunnymount
دوش من پیغام کردم سوی تو استاره را

گفتمش خدمت رسان از من تو آن مه‌پاره را

سجده کردم گفتم این سجده بدان خورشید بر

کاو به تابش زر کند مر سنگ‌های خاره را

سینه‌ی خود باز کردم زخم‌ها بنمودمش

گفتمش از من خبر ده دلبرِ خون‌خواره را

سو به سو گشتم که تا طفلِ دلم خامش شود

طفل خسپد چون بجنباند کسی گهواره را

طفلِ دل را شیر ده ما را ز گردش وارهان

ای تو چاره کرده هر دم صد چو من بیچاره را

شهرِ وصلت بوده است آخر ز اول جای دل

چند داری در غریبی این دلِ آواره را ؟

من خمش کردم ولیکن از پی دفعِ خمار

ساقیِ عشّاق گردان نرگس خماره را

حضرت مولانا جلال الدین محمد بلخی "رومی"